خادم الموالی عباس داودی داوودی

آثار و پیامدهاى جدال و مراء

 

معنی جدال و مِراء

واژه جدل و جدال به طورى که راغب در مفردات مىگوید از «جَدَلْتُ الْحَبْلَ» (طناب را محکم تابیدم) گرفته شده، گویى کسى که سخنان ستیزه جویانه مىگوید و مىخواهد طرف مقابل را با زور از افکار و عقائدش دور سازد.

بعضى نیز گفتهاند جدال در اصل به معنى کشتى گرفتن و تلاش بر زمین زدن دیگرى است، و از آنجا که مشاجرات لفظى شباهت به آن دارد، این واژه در آن مورد نیز بهکار رفته است.

البته جدال بر دو گونه است، جدال به حق و جدال به باطل که اولى ممدوح و دومى مذموم است، از این رو در قرآن مجید در یکجا مىفرماید:

وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ اَحْسَنُ

به آنها به طریقى که نیکوتر است استدلال و مناظره کن. (نحل/125))

در اینجا پیغمبر اکرم صلیاللهوعلیهوآلهوسلم مأمور به جدال به حق شده، و آن را در کنار حکمت و موعظه حسنه قرار داده است.

اما جدال به باطل همان است که افراد لجوج و متعصب گرفتار آن مىشوند، و روشنترینِ دلایل حق را با ستیزهجویى انکار مىکنند و اما «مِراء» (بروزن حجاب) به معنى گفتگو کردن در چیزى است که در آن مریه (شک و تردید) وجود دارد.

از مواردى که «مراء» در معنى مثبت به کار رفته آیه شریفه 22 سوره کهف است که به پیامبر اسلام صلیاللهوعلیهوآلهوسلم دستور مىدهد اگر مىخواهد درباره اصحاب کهف با مخالفان صحبت کند، آشکارا به گفتگو بنشیند «فَلا تُمارِ فیهِمْ اِلاّ مِراءً ظاهِراً».(کهف/22)

جدال و مراء در روایات اسلامى

الف) جدل

از آنجا که مجادله به باطل سبب مخفى شدن حق و افزایش تعصب و خشونت و مفاسد بىشمار دیگرى مىشود، در روایات اسلامى به شدت از آن نهى شده به خصوص اگر مجادله در مصالح دینى باشد. از جمله:

1ـ پیامبر اکرم  صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در حدیثى مىفرماید:

ماضَلَّ قَوْمٌ بَعْدَ اَنْ هَداهُمُ اللّهُ اِلاّ اُوتُوا الْجَدَلَ

هیچ گروهى را بعد از آن که خدا هدایتشان کرد گمراه نشدند مگر آن که گرفتار جدال شدند.[1]

2ـ همین مضمون در حدیث دیگرى با تفاوت مختصرى از آن حضرت نقل شده است فرمود:

ما ضَلَّ قَوْمٌ اِلاّ وَ اَوْثَقَ الْجَدَلَ

هیچ قومى گمراه نشدند مگر این که اعتماد بر جدال کردند.[2]

3ـ در حدیثى از امیرمؤمنان على علیهالسلام مىخوانیم:

لَعَنَ اللّهُ الذَّیِنَ یُجادِلُونَ فِى دِینِهِ اُولئِکَ مَلْعُونُونَ عَلى لِسانِ نَبِیِّهِ

خداوند لعنت کند کسانى که در دین او مجادله و ستیزه جویى مىکنند، آنها بر زبان پیامبر (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) مورد لعن قرار گرفتهاند.[3]

4ـ در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار آمده است که:

اَلْجَدَلُ فِى الدِّینِ یُفْسِدُ الْیَقِینَ

جدال در دین، سبب فساد ایمان و یقین مى شود.[4]

5ـ در حدیثى از امام صادق علیهالسلام مىخوانیم:

اِیّاکُمْ وَ الْخُصُومَةَ فِى الدِّینِ فَاِنَّها تُشْغِلُ الْقَلْبَ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تُورِثُ النِّفاقَ، وَ تَکْسِبُ الضَّغائِنَ، وَتَسْتَجِیرُ الْکِذْبَ

از خصومت در دین (و جدال و پرخاشگرى) بپرهیزید، چرا که فکر انسان را از ذکر خدا به خود مشغول مى دارد و سبب اختلاف و نفاق و کینه و عداوت مىگردد و سبب پناه بردن به دروغ مىشود.[5]

تعبیر به خصومت در دین هر چند غیر از عنوان جدال است، ولى در اینگونه موارد به همان معنى مىباشد.

6ـ شبیه همین معنى از امام على بن موسى الرضا علیهالسلام نقل شده است که فرمود:

اِیّاکَوَ الْخُصُومَةَ فَاِنَّها تُورِثُ الشَّکَّ وَ تَحْبِطُ الْعَمَلَ وَ تُرْدِى بِصاحِبِها، وَ عَسى اَنْ یَتَکَلّمَ بِشَىء فَلا یُغْفَرُ لَهُ

از خصومت و جدال که سبب شک و تردید مى شود، اعمال انسان را حبط و نابود مى کند و صاحبش را به هلاکت مىکشاند و اى بسا سخنى بگوید که هرگز بخشوده نشود.[6]

7ـ از نصایحى که لقمان حکیم به فرزندش کرد نیز توصیه به ترک جدال بود گفت:

یا بُنَىَّ لا تُجادِلِ الْعُلَماءَ فَیَمْقُتُوکَ

فرزندم! با دانشمندان ستیزهجویى مکن که تو را دشمن مىدارند (و از علومشان محروم مىمانى). [7]

8ـ در حدیث دیگرى از امام امیرمؤمنان على علیهالسلام مىخوانیم:

مَنْ طَلَبَ الدِّینَ بِالْجَدَلَ تَزَنْدَقَ

هر کس دین را با جدال و ستیزهجویى طلب کند کار او به کفر مىکشد.[8]

9ـ امام على بن موسى الرضا علیهالسلام به یکى از یاران خود فرمود:

اَبلغْ عَنِّى اَوْلِیائِىَ السَّلامَ وَ قُلْ لَهُمْ اَنْ لا تَجْعَلُوا لِلشِّیْطانِ عَلى اَنْفُسِهِمْ سَبِیلا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِى الْحَدِیْثِ وَ اَداءِ الأَمانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّکُوتِ وَ تَرْکِ الْجِدالِ فِیما لا یَعْنِیْهِمْ

سلام مرا به دوستانم برسان و به آنها بگو راه شیطان را بهسوى خویش نگشایند، و آنها را امر به صدق و راستى در سخن و اداى امانت کن، و آنها را به سکوت و ترک جدال در امورى که به آنها مربوط نیست دستور ده.[9]

10ـ پیامبر اسلام صلیاللهوعلیهوآلهوسلم فرمود:

لا یَسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْاِیمانِ حَتَّى یَدَعَ الْمِراءَ وَ الْجَدَلَ وَ اِنْ کانَ مُحِقّاً

انسان حقیقت ایمان را به کمال نمى رساند مگر زمانى که مراء و جدال را ترک گوید هر چند حق با او باشد.[10]

* * * * * * *

ب) مراء

اما مراء که تفاوت آن با جدال این است که جدال به معنى هر گونه مشاجره لفظى و ستیزهجویى در کلام است در حالى که مراء به معنى گفتگو کردن در چیزى است که در آن شک و تردید وجود دارد. گاه این گفتگو براى طلب حقجویى و گاه بهخاطر تعصب و لجاجت و اظهار فضل و برترىجویى است که بسیار نکوهیده است و در روایات اسلامى روى این عنوان، نکوهش بیشترى دیده مىشود! (هر چند تفاوت زیادى با جدال ندارد).

11ـ در حدیثى نظیر حدیث فوق از پیغمبر اکرم  صلیاللهوعلیهوآلهوسلم مىخوانیم:

لایَسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْاِیمانَ حَتّى یَدَعَ الْمِراءَ وَ اِنْ کانَ مُحِقّاً

هیچ بندهاى از بندگان خدا حقیقت ایمان را به کمال نمىرساند مگر اینکه مراء را ترک گوید هر چند حق با او باشد.[11]

اشاره به اینکه جر و بحثهاى لجوجانه که براى اظهار فضل و برترى جویى انجام مىشود حتى در مسائلى که حق است سبب سقوط انسان از مبانى عقیدتى و اخلاقى مىشود.

12ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت از زبان چند نفر از صحابه مىخوانیم که گفتند: روزى پیغمبر اکرم  صلیاللهوعلیهوآلهوسلم بر ما وارد شد در حالى که مشغول مراء در یک مسئلة دینى بودیم، پیغمبر  صلیاللهوعلیهوآلهوسلم به شدت غضبناک شد که او را تا آن زمان آنگونه ندیده بودیم سپس فرمود:

اِنَّما هَلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ بِهذا، ذَرُوا الْمِراءَ فَاِنَّ الْمُؤْمِنَ لایُمارِى، ذَرُوا الْمِراءِ فَاِنَّ المُمارِى قَدْ تَمَّتْ خَسارَتُه، ذَرُوا الْمِراءِ فَاِنَّ المُمارِى لا اَشْفَعُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ذَرُوا المِراءِ فَانَا زَعِیمٌ بِثَلاثَةِ اَبْیات فِى الْجَنَّةِ فِى رِیاضِها وَ اَوْسَطِها وَ اَعْلاها لِمَنْ تَرَکَ الْمِراءِ وَ هُوَ صادِقٌ، ذَرُوا الْمِراءِ فَاِنَّ اَوَّلَ ما نَهانِى عَنْهُ رَبِّى بَعْدَ عبادَةِ الاَْوْثانِ الْمِراءُ

اقوام قبل از شما به خاطر همین جر و بحثهاى هوسآلود هلاک شدند. مراء را رها کنید که مؤمن مراء نمىکند، مراء را رها کنید زیرا مراء کننده گرفتار خسارت کامل مىشود، مراء را رها کنید که من روز قیامت براى مراء کننده شفاعت نمىکنم، مراء را رها کنید که هر کس آن را رها کند هر چند حق بگوید ضامن سه خانه بهشتى براى او هستم; خانهاى در ریاض بهشت (قسمت پائین) و خانهاى در وسط و خانهاى در بالاى بهشت (اشاره به اینکه تمام بهشت در زیر پاى او است) مراء را رها کنید که اولین چیزى که خداوند بعد از بتپرستى مرا از آن نهى کرد مراء بوده است.[12]

13ـ در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم  صلیاللهوعلیهوآلهوسلم آمده است:

ذَرُوا الْمِراءَ فَاِنَّهُ لاتَفْهَمُ حِکْمَتُهُ وَ لا تُؤْمَنُ فِتْنَتُه

مراء را ترک کنید چرا که حکمتى از آن فهمیده نمىشود و از فتنه آن در امان نخواهید بود.[13]

14ـ در حدیثى از امام صادق علیهالسلام آمده:

اَلْمِراءُ داءٌ رَدِىٌّ وَ لَیْسَ لِلْاِنْسانِ خَصْلَةُ شَرٌّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ اِبْلیسَ وَ نِسْبَتِهِ فَلا یُماری فى اَىِّ حال کانَ اِلاّ مَنْ کانَ جاهِلا بِنَفْسِهِ وَ بِغَیْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقایِقِ الدّینِ

مراء (و جر و بحثهاى غیر منطقى) درد بدى است و هیچ صفتى براى انسان بدتر از آن نیست و آن، اخلاق ابلیس و منسوبین به او است و هیچکس در هیچ حالى مراء نمىکند مگر کسى که نسبت به موقعیت خود و دیگران جاهل است، و از حقایق دین محروم مىباشد.[14]

اشاره به اینکه شخص مراءکننده خود را خالى از خطا و دیگران را دائماً خطاکار مى داند و این دلیل است که نه خود را شناخته و نه دیگران را و چنین کسى به یقین از درک حقایق دین محروم مى ماند.

15ـ در حدیثى آمده است که مردى به امام حسین علیهالسلام عرض کرد: بنشین تا در مسائل دینى با یکدیگر مناظره (و جر و بحث) کنیم.

امام در پاسخ او فرمود:

یا هذا اَنَا بَصیرٌ بِدینى مَکْشُوفٌ عَلَىَّ هُداىَ فَاِنْ کُنْتَ جاهِلاً بِدینِکَ فَاذْهَبْ وَ اطْلُبْهُ مالى وَ لِلْمُماراتْ وَ اِنَّ الشَّیْطانَ لِیُوَسْوِسُ لِلرَّجُلِ وَ یُناجیهِ وَ یَقُولُ ناظِرِ النّاسَ فِى الدِّینِ کَىْ لا یَظُنُّوا بِکَ الْعَجْزَ وَ الْجَهْلَ...

اى مرد! من نسبت به دینم آگاهم و هدایتم براى من روشن است تو اگر نسبت به دینت جاهل هستى برو و تحقیق کن مرا با مراء چکار و (بدان) شیطان پیوسته انسان را وسوسه مىکند و در گوش او مىگوید با مردم مناظره و جر و بحث در دین کن تا گمان نکنند تو جاهل و ناتوان هستى.

در ادامه این روایت آمده است:

ثُمَّ الْمِرَاءُ لَا یَخْلُو مِنْ أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ إِمَّا أَنْ تَتَمَارَى أَنْتَ وَ صَاحِبُکَ فِیمَا تَعْلَمَانِ فَقَدْ تَرَکْتُمَا بِذَلِکَ النَّصِیحَةَ وَ طَلَبْتُمَا الْفَضِیحَةَ وَ أَضَعْتُمَا ذَلِکَ الْعِلْمَ أَوْ تَجْهَلَانِهِ فَأَظْهَرْتُمَا جَهْلًا وَ خَاصَمْتُمَا جَهْلًا وَ إِمَّا تَعْلَمُهُ أَنْتَ فَظَلَمْتَ صَاحِبَکَ بِطَلَبِ عَثْرَتِهِ أَوْ یَعْلَمُهُ صَاحِبُکَ فَتَرَکْتَ حُرْمَتَهُ وَ لَمْ تُنَزِّلْهُ مَنْزِلَتَهُ وَ هَذَا کُلُّهُ مُحَالٌ فَمَنْ أَنْصَفَ وَ قَبِلَ الْحَقَّ وَ تَرَکَ الْمُمَارَاةَ فَقَدْ أَوْثَقَ إِیمَانَهُ‏ وَ أَحْسَنَ صُحْبَةَ دِینِهِ وَ صَانَ عَقْلَهُ‏

سپس (فرمود:) جدال و گفتگو از چهار حال بیرون نیست:

اول: یا این است که شما در پیرامون آنچه مى‏دانید و هر دو عالم هستید گفتگو مى‏کنید. در این صورت شما هر دو از مرحلة خلوص و صفا بیرون رفته و علم و یقین خود را ضایع کرده و طلب رسوایى و فضیحت نمودید.

دوم: و یا آنکه هر دو جاهل به آن موضوع مورد بحث هستید. در این حالت نادانى خود را آشکار نموده و روى جهل با همدیگر مجادله کرده‏اید.

سوم: و یا این است که تو عالم هستى و با شخصى که جاهل است گفتگو مى‏کنى. در این صورت مقصود تو ظلم کردن و روشن نمودن خطا و لغزش طرف است.

چهارم: و یا آنکه تو جاهل هستى و با شخص عالم وارد بحث و جدال مى‏شوى. در این مقام احترام و منزلت او را حفظ نکرده و نسبت به او ستم مى‏کنى.

پس جدال به هر صورت قبیح و ناروا است. و کسى که انصاف داده و در مقابل حق تسلیم باشد، قهراً جدال را ترک خواهد کرد، و در این حالت ایمان خود را محکم نگهداشته و سلامتى دین خود را نیکو گرفته و عقل خود را از لغزش و اشتباه حفظ کرده است. [15]

16ـ در حدیث دیگرى از رسول خدا  صلیاللهوعلیهوآلهوسلم آمده است:

اَرْبَعٌ یُمِتْنَ الْقُلُوبَ اَلذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ کَثْرَةُ مُناقَشَةِ النِساءِ یَعْنى مُحادَتَهُنَّ وَ مُماراتُ الاَْحْمَقِ تَقُولُ وَ یَقُولُ وَ لا یَرْجِعُ اِلى خَیْر وَ مُجالَسَةُ الْمَوْتى فَقَیلِ یا رَسُولُ اللّهِ وَ ما الْمَوْتى قالَ کُلُّ غَنِى مُتْرَفٌ

چهار چیز است که قلب را مىمیراند:

گناهان پى در پى

و گفتگوى زیاد با زنان (ناآگاه)

و جر و بحث با احمق. تو چیزى مى گوئى و او چیز دیگر و به نتیجه خوبى نمىرسید

و همنشینى با مردگان.

بعضى (تعجب کردند و) عرض کردند منظور شما از مردگان چیست اى رسول خدا؟

فرمود: هر ثروتمند غافل و مغرور و مست ثروت.[16]

17ـ امیرمؤمنان على علیهالسلام مىفرماید:

اَیّاکُم وَ الْمِراءَ وَ الْخُصُومَةَ فَاِنَّهُما یَمْرُضانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْاِخوانِ وَ یُنْبِتُ عَلَیْهِمَا النِفاقَ

از مراء و جر و بحثهاى کینهتوزانه بپرهیز که دلهاى برادران را نسبت به یکدیگر بیمار مىسازد و سبب تفرقه آنان مىشود.[17]

18ـ به همین دلیل در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم  صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در یکى از سخنان جامع آن حضرت آمده است:

اَوْرَعُ النّاسِ مَنْ تَرَکَ الْمِراءَ وَ اِنْ کانَ مُحِقاً

پرهیزکارترین مردم کسى است که مراء را ترک گوید هر چند حق با او باشد.[18]

19ـ در حدیثى از امام امیرالمؤمنین على علیهالسلام آمده است:

جِماعُ الشَّرِ اللِّجاجُ وَکَثْرَةُ الْمُمارَاةِ

کانون شرّ لجاجت و کثرت جر و بحثهاى بىمنطق است.[19]

20ـ این بحث را با حدیث دیگرى از سلمان فارسى از پیغمبر اکرم صلیاللهوعلیهوآلهوسلم پایان مىدهیم که فرمود:

لا یُؤْمِنُ رَجُلٌ حَتّى یُحِبَّ اَهْلِ بَیْتى وَ حَتّى یَدَعَ الْمِراءَ وَ هُوَ مُحِقٌّ فَقالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطابِ ما عَلامَةُ حُبِّ اَهْلِ بَیْتِکَ؟ قالَ: هذا، فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلى عَلِىِ بْنِ اَبى طالِب (علیه السلام)

هیچ کس ایمان (به من) نمىآورد مگر این که اهل بیت مرا دوست دارد و مراء را هر چند حق با او باشد ترک کند.

عمر (در آنجا حاضر بود) و گفت: علامت محبت اهل بیت تو چیست؟

پیغمبر اکرم (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) فرمود: این (را دوست بدارد) و با دستش بر (شانه) على (علیهالسلام) زد. [20]

بىشک این دو موضوع را که پیغمبر اکرم  صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در کلام خود بهعنوان نشانه ذکر کرده است با هم رابطه دارد، ممکن است رابطهاش این باشد که دلائل فضیلت على (علیهالسلام) و اهل بیت (علیهمالسلام) به قدرى روشن است که اگر کسى اهل جدال و مراء و پرخاشگرى نباشد به حقیقت آن پى مىبرد.

* * * * * * *

روایات در زمینه نکوهش مراء بسیار فراوان است. احادیثى که در بالا ذکر کردیم گلچینى از میان آنها بود و دقت در همین احادیث براى پى بردن به خطرات این خلق وخوى نکوهیده و آثار اسفانگیز و مخرب آن در فرد و جامعه روشن است. [21]



[1]ـ احیاءالعلوم، جلد 3، صفحه 1553

[2]ـ بحار الانوار، جلد 2، صفحه 138، حدیث 52

[3]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحه 129، حدیث 13

[4]ـ غررالحکم، حدیث 1177

[5]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحه 128، حدیث 6.

[6]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحه 134، حدیث 30

[7]ـ مجموعه ورّام، جلد 1، صفحه 117، (باب ماجاء فى المراء و المزاح).

[8]ـ المحجة البیضاء، جلد 1، صفحه 107

[9]ـ میزان الحکمه، جلد 1، صفحه 372

[10]ـ المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 208

[11]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحه 138، حدیث 53

[12]ـ. بحارالانوار، جلد 2، حدیث 50

[13]ـ. بحارالانوار، جلد 2، صفحه 134، حدیث 31

[14]ـ. بحارالانوار، جلد 2، صفحه 135، حدیث 32

[15]ـ مصباح الشریعة / ترجمه مصطفوى  متن  ص200   ـ منیة المرید ص 171 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج‏2 ص 135  ـ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل  ج‏9 ص 74 

[16]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحه 128، حدیث 10

[17]ـ. بحارالانوار، جلد 2، صفحه 139، حدیث 56

[18]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحه 127، حدیث 3

[19]ـ غرر، جلد 3، صفحه 376، حدیث 4795

[20]ـ سفینة البحار، ماده «مَرَء»; بحارالانوار، جلد 27، صفحه 107، حدیث 79

[21]ـ این متن از جلد سوم کتاب اخلاق در قرآن حضرت آیت الله مکارم شیرازی برداشت شده است.

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.