خادم الموالی عباس داودی داوودی

 

 

بررسی دو حدیث جعلی در مناقب امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

در فیلم کوتاه زیر دو حدیث  نقل شده که هر دو جعلی می‌باشد:

 

 

 

حدیث جعلی اول:

مناظره بین ابن عباس و معاویه

متن جعلی حدیث

روزی معاویه  وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند : آیا می دانی که ابن عباس تفسیر قرآن می کند؟

معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟!

گفتند: آیات را به نفع علی بن ابیطالب تفسیر می کند و ما از این  قضیه شاکی هستیم!

معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس می شوم و جمع شان را بر هم می زنم.

معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس می شود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید!

بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت:

ابن عباس تو تفسیر آیات می کنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو می کنی؟!

ابن عباس گفت :

معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال می کنم جواب می دهی؟

"انَّما اَنتَ مُنذِرُ و َلِکُلِ قَومِ هاد" سوره رعد آیه 7 این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه گفت :

رسول خدا فرمود ؛ منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است!

 ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟!

ابن عباس گفت : "اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا " سوره احزاب آیه 33 بگو این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه گفت : این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس گفت : "اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون" آیه 55 سوره مائده معاویه این آیه برای کیست؟

معاویه گفت : زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم!

ولی حتما این را باید بخوانی؟

ابن عباس گفت : "عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم" معاویه بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه گفت : رسول خدا فرمود ؛ خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش می پرسند و هم من از علی خواهم پرسید،

ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس گفت : "وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا" بگو ببینم این آیه برای کیست؟

معاویه گفت : پیغمبر فرمود ؛ حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید.

ولی باید همین را تفسیر کنی؟

ابن عباس گفت : "کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم" سوره رعد آیه 43 این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه گفت : این قصه قصه ی علم علی بن ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند،

ولی لازم است حتما این را بخوانی؟

ابن عباس گفت : "قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَکُمْ و َنِسَاءَنَا و َنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ" بگو به من که این آیه برای کیست؟

معاویه گفت : این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند،

 ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟

ابن عباس گفت : "ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع" آیه 1 سوره معارج این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه گفت : روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود ، شخص رو به پیغمبر کرد و گفت ؛ به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم !

 آیا باید فقط همین آیه را بخوانی؟

ابن عباس گفت : "یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک" سورهٔ مائده-آیهٔ ۶۷ این آیه دیگر برای چیست معاویه؟

معاویه گفت : این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم!

 ولی این را حتما باید بازگو کنی؟

ابن عباس گفت : "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم" سوره مائده آیه 3 معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟

معاویه گفت : این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است

 ولی آیه ای دیگر بخوان نه این را !

ابن عباس از جا بلند شد و گفت:

معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟! کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟!

معاویه گفت : اصلا ابن عباس بخوان "اِذا زُلزِلَتِ الارض زلزالها  آیه 1 سوره زلزال

ابن عباس: این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است!

معاویه گفت : علی در این آیه دگر چه می کند ابن عباس؟!

ابن عباس گفت : نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود:

زمین ! ابوتراب بر تو امر می کند آرام گیر!

معاویه که از غضب بر خود می پیچید گفت: ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود...

 

بررسی و توضیح:

این حدیث متاسفانه در بسیاری از سایت‌ها و کانال‌ها نقل شده ولی در هیچکدام متن عربی یا نشانی حدیث ذکر نشده است.

فقط در برخی از منابع نوشته شده است: «بحار الانوار ج ۴۴ ص 125»

در حالی که در تمام جلد 44 یا تمام بحارالانوار چنین حدیثی نیامده است.

حدیثی که در این نشانی آمده به شرح زیر است:

ابن قیس روایت می‌کند که گفت: معاویه در زمان خلافت خود پس از اینکه حج بجاى آورد متوجه مدینه طیبه شد اهل مدینه از وى استقبال نمودند. وقتى توجه کرد دید از قرشى‌‌ها کسى به استقبال او نیامده! هنگامى که پیاده شد گفت: پس گروه انصار چه کار میکنند! براى چه از من استقبال نکردند!؟ در جوابش گفته شد: انصار محتاج شده‌‌اند، مال سوارى ندارند. معاویه گفت: پس شترهاى آبکش آنان چه شده!؟

قیس بن سعد که بزرگ انصار بشمار میرفت گفت: شتران خود را در جنگ بدر که در رکاب پیغمبر معظم اسلام صلّى اللَّه علیه و آله با پدر تو جنگ میکردند نابود نمودند تا اینکه خداى توانا دین اسلام را بوسیله شمشیرهاى آنان غالب و فاتح گردانید در صورتى که شما به غالب شدن اسلام راضى نبودید! معاویه ساکت شد. آنگاه قیس گفت: پیامبر خدا بما خبر داد: ستمکاران بعد از آن حضرت بر ما غالب خواهند شد. معاویه گفت: پیغمبر بشما چه دستورى داده؟ سعد گفت: بما فرموده: صبر کنیم تا او را ملاقات کنیم. معاویه گفت: پس صبر کنید تا وى را ملاقات نمائید.

سپس معاویه بگروهى از قریش برخورد که نشسته بودند، عموم ایشان برخاستند، ولى ابن عباس برنخاست! معاویه به او گفت: براى چه برنخاستى‌‌ مگر کینه‌‌اى از جنگ صفین در دل دارى، ناراحت مباش که ما خون عثمان را که به ستم کشته شد طلب خواهیم کرد.

ابن عباس گفت: عمر هم کشته شد، پس چرا خون او را مطالبه نمیکنى؟

معاویه: عمر را شخص کافرى کشت.

ابن عباس: عثمان را چه کسى کشت؟

معاویه: مسلمانان او را کشتند.

ابن عباس: همین دلیل براى سکوت تو کافى خواهد بود.

معاویه: ما به عموم گماشتگان خود نوشته‌‌ایم: باید مردم از ذکر فضائل و مناقب على بن ابى طالب خود دارى نمایند، تو نیز باید خود دارى کنى.

ابن عباس: ما را از خواندن قرآن جلوگیرى میکنى!؟ معاویه: نه.

ابن عباس: ما را از تفسیر و معنا کردن قرآن نهى میکنى؟

معاویه: آرى ابن عباس: خواندن قرآن واجب‌‌تر است یا عمل کردن به آن؟

معاویه: عمل کردن به قرآن.

ابن عباس: قرآنى را که معناى آن را ندانیم چگونه به آن عمل کنیم!؟

معاویه: معنا و تأویل قرآن را از کسى جویا شو که غیر از اهل بیت تو باشد.

ابن عباس: قرآن بر اهل بیت من نازل شده، آیا جا دارد که معناى آن را از آل ابو سفیان جویا شوم!؟

اى معاویه! آیا جا دارد که ما را از عمل کردن به حلال و حرام قرآن باز دارى! اگر این امت از معانى قرآن پرسش نکنند دچار اختلاف و هلاک خواهند شد!!

معاویه: قرآن را بخوانید و تأویل هم بکنید، ولى آن آیاتى را که در شأن شما نازل شده براى مردم روایت نکنید! موضوعات دیگرى را روایت کنید.

ابن عباس: خدا می‌فرماید: می‌خواهند: نور خدا را خاموش کنند، اما خدا نور خود را کامل میکند و لو این‌که کفار را خوش نیاید.

معاویه: اى ابن عباس! آرام باش، جلو زبان خود را بگیر! اگر هم می‌گوئى در خفا بگو، آشکارا مگو!

موقعى که معاویه وارد منزل شد مبلغ صد هزار درهم براى ابن عباس فرستاد، تا شاید جلو زبان خود را بگیرد.

سپس معاویه دستور داد تا منادیان ندا کردند: هر کس حدیثى در باره فضائل و مناقب على بن ابى طالب و اهل بیت او نقل کند در امان نخواهد بود.[1]

البته آیاتی که در این روایت جعلی ذکر شده و آیات بسیار دیگری همه در منقبت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است و روایات متعدد در این خصوص از شیعه و سنی نقل شده ولی این روایت با این مضمون جعلی است.

 

درباره موضوع زلزله و منقبت آن حضرت هم روایتی به شرح زیر داریم.

ـ حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند:

در عهد ابو بکر زلزله‌‌اى آمد مردم فزع کنان و با شیون نزد ابو بکر و عمر آمده، دیدند آن دو نیز با فزع و جزع محضر على علیه السّلام آمده‌‌اند، مردم به تبعیّت از آن دو خود را به درب منزل على علیه السّلام رساندند، على علیه السّلام از منزل خارج شده و به طرف مردم آمد در حالى که از آنچه مردم به خاطرش وحشت زده و محزون بودند، اندوهى نداشته و غمگین نبودند، امام علیه السّلام از مردم گذشتند و مردم هم به دنبال حضرتش حرکت کردند، حضرت رفتند تا به تپّه‌‌اى رسیدند و بر بالاى آن نشسته و مردم اطراف تپّه قرار و آرام گرفته و چشم به دیوارهاى شهر دوخته و وحشت زده مى‌‌دیدند که دیوارها مى‌‌جنبند و در حال رفتن و آمدن مى‌‌باشند.

حضرت به آنها فرمودند: گویا از آنچه مى‌‌بینید به هول و وحشت افتاده‌‌اید؟

عرضه داشتند: چگونه هول و وحشت نداشته باشیم و حال آنکه هرگز مثل این صحنه را ندیده‌‌ایم.

حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها فرمودند: امیر المؤمنین علیه السّلام دو لب مبارک را حرکت داده سپس دست بر زمین زده و فرمودند: تو را چه مى‌‌شود آرام باش.

زمین آرام گرفت، مردم بیش از آن وقتى که حضرت از منزل خارج شد و به طرفشان آمد در شگفت شدند، بارى امام علیه السّلام به آنها فرمودند: از این عمل و حرکت من تعجّب کردید؟

گفتند: آرى.

حضرت فرمودند: من کسى هستم که خداوند متعال در قرآن راجع به او فرموده:

إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها، وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها (هنگامى که زمین به سخت‌‌ترین زلزله خود به لرزه در آید و بارهاى سنگین اسرار درون خویش همه را از دل خاک بیرون افکند، در آن روز انسان گوید: زمین را چه مى‌‌شود)

من همان انسانى هستم که به زمین مى‌‌گوید: تو را چه مى‌‌شود.

یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها (در آن روز زمین مردم را به حوادث بزرگ خویش آگاه مى‌‌سازد).

منظور از «اخبارها» من هستم که زمین اخبار از من مى‌‌نماید.[2]

 

حدیث جعلی دوم:

حدیث هام‌‌ بن‌‌ هیثم بن لاقیس بن ابلیس

خوشبختانه این حدیث در اکثر سایت‌ها و کانال‌های فضای مجازی به صورت صحیح نقل شده ولی در این فیلم کوتاه اینگونه آمده است که حضرت با پیامبران بود و شیاطین را می‌راند در حالی که چنین مطلبی در روایت نیست. ضمن آن‌که منبری مذکور این روایت را از ابن عباس نقل می‌کند در حالی که روایت از امام صادق علیه‌السلام است:

متن کامل روایت به شرح زیر است:

امام صادق- علیه السّلام- فرمود: رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- در کوههاى تهامه مردى را دید که بر عصاى بلندى به اندازه درخت خرما تکیه زده است. پس حضرت فرمود: این آواز جن است. جن گفت: من هام‌‌ بن‌‌ هیثم بن لاقیس بن ابلیس هستم. حضرت فرمود: حد فاصل تو و ابلیس دو پدر مى‌‌باشد؟

گفت: آرى.

حضرت فرمود: بر تو چه گذشته؟ گفت: روزگارم را به بیهودگى گذراندم مگر اندکى از آن را. از روزى که قابیل، هابیل را کشت من بودم. مى‌‌توانستم حرف بزنم. اعتصام به حبل الهى نداشتم، در بیشه مى‌‌گشتم و از تپه‌‌ها بالا مى‌‌رفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت مى‌‌نمودم.

پیامبر- صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم فرمود: بد سیره‌‌اى است روش پیرى که در سنین کهنسالى به اندیشه مى‌‌نشیند و جوانى که در سنین جوانیش در آرزوها و خیالپردازى، روزگار مى‌‌گذراند.

آن جن گفت: من توبه کرده‌‌ام. آن زمان که همراه (حضرت) نوح- علیه السّلام- در کشتى‌‌اش بودم و او را به خاطر دعایى که براى قوم خویش مى‌‌نمود، ملامت کردم. آن حضرت نیز مرا به توبه واداشت. پس از آن با (حضرت) هود- علیه السّلام-، همراه با کسانى که به او ایمان آورده بودند، در مسجد آن حضرت بودم و او را نیز بخاطر دعایى که براى قومش نمود، ملامت کردم. و با الیاس در شنزارها به سر مى‌‌بردم. و همراه (حضرت) ابراهیم- علیه السّلام- بودم آن هنگام که قوم وى با او خدعه کردند و آن حضرت را در آتش انداختند. من در میانه منجنیق و آتش بودم که خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سلامت ساخت.

پس از آن، با (حضرت) یوسف- علیه السّلام- بودم آنگاه که برادرانش به وى حسادت ورزیدند و او را در چاهى افکندند. من او را به ژرفاى چاه بردم و او را غذا مى‌‌دادم و بسان یک رفیق با او رفتار مى‌‌نمودم. بعد از آن، در زندان نیز یار و انیس‌‌ وى بودم تا اینکه خداوند وى را از آنجا رهایى بخشید.

سپس، همراه با حضرت موسى- علیه السّلام- بودم. آن حضرت بخشى از تورات را به من آموخت و فرمود: اگر در زمان حضرت عیسى هم بودى، سلام مرا بدو برسان.

من نیز عیسى- علیه السّلام- را ملاقات کردم و سلام موسى- علیه السّلام- را به ایشان رساندم. و همراه آن حضرت بودم تا اینکه بخشى از انجیل را به من آموخت و فرمود: اگر در دوران حضرت محمّد- صلّى اللَّه علیه و آله- بودى سلام مرا به آن حضرت ابلاغ کن. پس اى رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- عیسى بر تو سلام مى‌‌رساند.

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: بر عیسى، روح خدا و کلمه‌‌اش- تا آن زمان که آسمانها و زمین پا برجایند- سلام. و بر تو نیز سلام اى هام! که سلام آنان را به من رساندى. اگر درخواست و حاجتى دارى، بگو.

هام گفت: حاجت و خواسته من آن است که خداوند تو را براى امّتت نگهدارد و آنان را براى تو نیکو و شایسته و صالح گرداند و به آنان استقامت عطا کند تا براى وصى و جانشین پس از تو مقاومت و استوارى ورزند؛ چرا که امتهاى پیشین بخاطر سرپیچى از اوصیاى الهى به هلاکت رسیدند. و خواسته من آن است که اى رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- سوره‌‌اى از قرآن به من تعلیم دهى تا در نمازم آن را بخوانم.

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- به حضرت على- علیه السّلام- فرمود: به هام یاد بده و با او مدارا کن.

هام گفت: اى رسول خدا! این کسى که مرا بدو مى‌‌سپارى کیست؟ ما گروه جنّیان دستور نداریم از کسى که پیامبر یا جانشین پیامبر نیست فرمانبردارى کنیم.

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: اى هام! در کتاب، وصى «آدم» را چه کسى یافتید؟ گفت: «شیث».

فرمود: جانشین «نوح» که بود؟ گفت: «سام».

جلوه‌‌هاى اعجاز معصومین علیهم السلام، ص: 580

فرمود: جانشین «هود» که بود؟ گفت: «یوحنا بن حنان» پسر عموى هود.

فرمود: وصىّ و جانشین «ابراهیم» که بود؟ گفت: «اسماعیل و جانشین اسماعیل، اسحاق».

فرمود: جانشین «موسى» که بود؟ گفت: «یوشع بن نون».

فرمود: جانشین «عیسى» که بود؟ گفت: «شمعون بن حمون صفا» پسر عموى مریم.

فرمود: از چه رو اینان جانشینان پیامبران مى‌‌باشند.

گفت: چون در دنیا زاهدترین مردم بودند و راغب‌‌ترین آنان به آخرت.

فرمود: در کتاب، جانشین «محمّد» را چه کسى یافته‌‌اید؟ گفت: در تورات، نامش «إلیاست».

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: این «إلیاست» او على جانشین و برادر من است، او زاهدترین مردم نسبت به دنیا و راغب‌‌ترین نسبت به خداوند در آخرت مى‌‌باشد.

هام بر على- علیه السّلام- سلام کرد و گفت: اى رسول خدا! آیا او نام دیگرى هم دارد؟

فرمود: آرى، «حیدر» پس على- علیه السّلام- سوره‌‌هایى از قرآن را به او آموخت.

هام گفت: اى على! اى جانشین محمّد- صلّى اللَّه علیه و آله- آیا آنچه از قرآن به من آموختى براى نماز من کافى است؟

فرمود: آرى. اندک قرآن، بسیار است.

یک بار دیگر هام آمد و بر رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- سلام داد و خداحافظى کرد و برگشت. و دیگر پیامبر- صلّى اللَّه علیه و آله- را ندید تا اینکه آن حضرت از دنیا رفت. در روز هریر، حضرت على- علیه السّلام- را دید و گفت: اى جانشین محمّد! ما در کتاب‌هاى پیامبران خوانده‌‌ایم که جانشین محمّد- صلّى اللَّه علیه و آله- بهترین مردم، در جلوى سر مویى ندارد. حضرت- علیه‌السّلام - کلاهخود را از سرش برداشت و فرمود: به خدا قسم من همانم اى هام‌‌.[3]

 

[1]ـ متن عربی روایت:

قَدِمَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ حَاجّاً فِی خِلَافَتِهِ فَاسْتَقْبَلَهُ أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَنَظَرَ فَإِذَا الَّذِینَ اسْتَقْبَلُوهُ مَا مِنْهُمْ إِلَّا قُرَشِیٌّ فَلَمَّا نَزَلَ قَالَ‌‌ مَا فَعَلَتِ الْأَنْصَارُ وَ مَا بَالُهُمْ لَمْ یَسْتَقْبِلُونِی فَقِیلَ لَهُ إِنَّهُمْ مُحْتَاجُونَ لَیْسَ لَهُمْ دَوَابُّ فَقَالَ مُعَاوِیَةُ وَ أَیْنَ نَوَاضِحُهُمْ فَقَالَ قَیْسُ بْنُ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ وَ کَانَ سَیِّدَ الْأَنْصَارِ وَ ابْنَ سَیِّدِهَا أَفْنَوْهَا یَوْمَ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ مَا بَعْدَهُمَا مِنْ مَشَاهِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص حِینَ ضَرَبُوکَ وَ أَبَاکَ عَلَى الْإِسْلَامِ حَتَّى ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ کَارِهُونَ فَسَکَتَ مُعَاوِیَةُ فَقَالَ قَیْسٌ أَمَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَهِدَ إِلَیْنَا أَنَّا سَنَلْقَى بَعْدَهُ أَثَرَةً قَالَ مُعَاوِیَةُ فَمَا أَمَرَکُمْ بِهِ فَقَالَ أَمَرَنَا أَنْ نَصْبِرَ حَتَّى نَلْقَاهُ قَالَ فَاصْبِرُوا حَتَّى تَلْقَوْهُ ثُمَّ إِنَّ مُعَاوِیَةَ مَرَّ بِحَلْقَةٍ مِنْ قُرَیْشٍ فَلَمَّا رَأَوْهُ قَامُوا غَیْرَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَا مَنَعَکَ مِنَ الْقِیَامِ کَمَا قَامَ أَصْحَابُکَ إِلَّا لِمَوْجِدَةِ أَنِّی قَاتَلْتُکُمْ بِصِفِّینَ فَلَا تَجِدْ مِنْ ذَلِکَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ فَإِنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً- قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَعُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ قَدْ قُتِلَ مَظْلُوماً قَالَ عُمَرُ قَتَلَهُ کَافِرٌ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَمَنْ قَتَلَ عُثْمَانَ قَالَ قَتَلَهُ الْمُسْلِمُونَ قَالَ فَذَاکَ أَدْحَضُ لِحُجَّتِکَ قَالَ فَإِنَّا قَدْ کَتَبْنَا فِی الْآفَاقِ نَنْهَى عَنْ ذِکْرِ مَنَاقِبِ عَلِیٍّ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ع فَکُفَّ لِسَانَکَ فَقَالَ یَا مُعَاوِیَةُ أَ تَنْهَانَا عَنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ قَالَ لَا قَالَ أَ فَتَنْهَانَا عَنْ تَأْوِیلِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَنَقْرَؤُهُ وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا عَنَى اللَّهُ بِهِ ثُمَّ قَالَ فَأَیُّهُمَا أَوْجَبُ عَلَیْنَا قِرَاءَتُهُ أَوِ الْعَمَلُ بِهِ قَالَ الْعَمَلُ بِهِ قَالَ کَیْفَ نَعْمَلُ بِهِ وَ لَا نَعْلَمُ مَا عَنَى اللَّهُ قَالَ سَلْ عَنْ ذَلِکَ مَنْ یَتَأَوَّلُهُ عَلَى غَیْرِ مَا تَتَأَوَّلُهُ أَنْتَ وَ أَهْلُ بَیْتِکَ قَالَ إِنَّمَا أُنْزِلَ الْقُرْآنُ عَلَى أَهْلِ بَیْتِی أَ نَسْأَلُ عَنْهُ آلَ أَبِی سُفْیَانَ یَا مُعَاوِیَةُ أَ تَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ اللَّهَ بِالْقُرْآنِ بِمَا فِیهِ مِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ فَإِنْ لَمْ تَسْأَلِ الْأُمَّةُ عَنْ ذَلِکَ حَتَّى تَعْلَمَ تَهْلِکُ وَ تَخْتَلِفُ قَالَ اقْرَءُوا الْقُرْآنَ وَ تَأَوَّلُوهُ وَ لَا تَرْوُوا شَیْئاً مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیکُمْ وَ ارْوُوا مَا سِوَى ذَلِکَ قَالَ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِی الْقُرْآنِ- یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ «1» قَالَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ ارْبَعْ عَلَى نَفْسِکَ وَ کُفَّ لِسَانَکَ وَ إِنْ کُنْتَ لَا بُدَّ فَاعِلًا فَلْیَکُنْ ذَلِکَ سِرّاً لَا یَسْمَعُهُ أَحَدٌ عَلَانِیَةً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى بَیْتِهِ فَبَعَثَ إِلَیْهِ بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ نَادَى مُنَادِی مُعَاوِیَةَ أَنْ بَرِئَتِ الذِّمَّةُ مِمَّنْ رَوَى حَدِیثاً فِی مَنَاقِبِ عَلِیٍّ وَ فَضْلِ أَهْلِ بَیْتِه‌‌.

نشانی روایت:

الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسی) ج‌‌2 ص 295

بحار الأنوار (ط - بیروت) ج‌‌44  ص 125

[2]ـ متن عربی روایت:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ رَوْحِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ رَفَعَهُ عَنْ فَاطِمَةَ ع قَالَتْ‌‌ أَصَابَ‌‌ النَّاسَ‌‌ زَلْزَلَةٌ عَلَى‌‌ عَهْدِ أَبِی‌‌ بَکْرٍ فَفَزِعَ النَّاسُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فَوَجَدُوهُمَا قَدْ خَرَجَا فَزِعَیْنِ إِلَى عَلِیٍّ ع فَتَبِعَهُمَا النَّاسُ إِلَى أَنِ انْتَهَوْا إِلَى بَابِ عَلِیٍّ ع فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ عَلِیٌّ ع غَیْرَ مُکْتَرِثٍ لِمَا هُمْ فِیهِ فَمَضَى وَ اتَّبَعَهُ النَّاسُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى تَلْعَةٍ فَقَعَدَ عَلَیْهَا وَ قَعَدُوا حَوْلَهُ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ إِلَى حِیطَانِ الْمَدِینَةِ تَرْتَجُّ جَائِیَةً وَ ذَاهِبَةً فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ ع کَأَنَّکُمْ قَدْ هَالَکُمْ مَا تَرَوْنَ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا یَهُولُنَا وَ لَمْ نَرَ مِثْلَهَا قَطُّ قَالَتْ فَحَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ ضَرَبَ الْأَرْضَ بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ مَا لَکِ اسْکُنِی فَسَکَنَتْ فَعَجِبُوا مِنْ ذَلِکَ أَکْثَرَ مِنْ تَعَجُّبِهِمْ أَوَّلًا حَیْثُ خَرَجَ إِلَیْهِمْ قَالَ لَهُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ عَجِبْتُمْ مِنْ صَنْعَتِی قَالُوا نَعَمْ قَالَ أَنَا الرَّجُلُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ‌‌ إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها فَأَنَا الْإِنْسَانُ الَّذِی یَقُولُ لَهَا مَا لَکِ‌‌ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها إِیَّایَ تُحَدِّث‌‌

نشانی روایت:

تفسیر القمی ج‌‌2 ص433

علل الشرائع   ج‌‌2 ص 556

دلائل الإمامة (ط - الحدیثة) ص  66

مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهرآشوب) ج‌‌2  ص 324 

إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات  ج‌‌3  ص 458

البرهان فی تفسیر القرآن  ج‌‌5  ص 728

مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر   ج‌‌2   ص99

مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول   ج‌‌26   ص 239 

بحار الأنوار (ط - بیروت)  ج‌‌25   ص379 و ج‌‌41 ص 254  و ج‌‌57  ص 129  و  ج‌‌88  ص151

تفسیر نور الثقلین  ج‌‌5  ص648

[3]ـ متن عربی روایت:

َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌‌ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص بَیْنَ جِبَالِ تِهَامَةَ إِذَا رَجُلٌ مُتَّکِئٌ عَلَى عُکَّازَةٍ طَوِیلٍ‌‌  کَأَنَّهُ نَخْلَةٌ فَقَالَ النَّبِیُّ ص نَغْمَةُ  جِنِّیٍّ قَالَ أَنَا الْهَامُ بْنُ الْهَیْثَمِ بْنِ لَاقِیسَ‌‌ بْنِ إِبْلِیسَ قَالَ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ إِبْلِیسَ إِلَّا أَبَوَانِ قَالَ نَعَمْ‌‌ قَالَ وَ کَمْ أَتَى عَلَیْکَ قَالَ أَکَلْتُ عُمُرَ الدُّنْیَا إِلَّا أَقَلَّهُ أَنَا [کُنْتُ‌‌] یَوْمَ قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ غُلَامٌ [غُلَاماً] أَفْهَمُ الْکَلَامَ وَ أَنْهَى عَنِ الِاسْتِعْصَامِ‌‌ وَ أَطُوفُ الْآجَامَ‌‌ وَ أَعْلُو الْآکَامَ‌‌ وَ آمُرُ بِقَطِیعَةِ الْأَرْحَامِ وَ أُفْسِدُ الطَّعَامَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص بِئْسَ سِیرَةُ الشَّیْخِ الْمُتَأَمِّلِ وَ الشَّابِّ الْمُؤَمَّلِ‌‌  قَالَ إِنِّی تَائِبٌ وَ قَدْ جَرَتْ تَوْبَتِی عَلَى یَدِ نُوحٍ ع وَ کُنْتُ مَعَهُ فِی السَّفِینَةِ وَ عَاتَبْتُهُ عَلَى دُعَائِهِ عَلَى قَوْمِهِ ثُمَّ کُنْتُ مَعَ هُودٍ ع فِی مَسْجِدِهِ مَعَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ فَعَاتَبْتُهُ عَلَى دُعَائِهِ عَلَى قَوْمِهِ وَ لَقَدْ کُنْتُ مَعَ إِلْیَاسَ ع بِالرَّمْلِ وَ کُنْتُ مَعَ إِبْرَاهِیمَ ع حِینَ کَادَهُ قَوْمُهُ وَ أَلْقَوْهُ فِی النَّارِ فَکُنْتُ بَیْنَ الْمَنْجَنِیقِ وَ النَّارِ فَجَعَلَهَا اللَّهُ عَلَیْهِ بَرْداً وَ سَلَاماً ثُمَّ کُنْتُ مَعَ یُوسُفَ ع حِینَ حَسَدَهُ إِخْوَتُهُ وَ أَلْقَوْهُ فِی الْجُبِّ فَبَادَرْتُهُ إِلَى قَعْرِ الْجُبِّ وَ تَنَاوَلْتُهُ وَ وَضَعْتُهُ وَضْعاً رَفِیقاً ثُمَّ کُنْتُ مَعَهُ فِی السِّجْنِ أُونِسُهُ حَتَّى أَخْرَجَهُ اللَّهُ ثُمَّ کُنْتُ مَعَ مُوسَى ع وَ عَلَّمَنِی سِفْراً  مِنَ التَّوْرَاةِ وَ قَالَ [لِی‌‌] إِنْ‌‌  أَدْرَکْتَ عِیسَى فَاقْرَأْهُ مِنِّی السَّلَامَ فَلَقِیتُهُ وَ أَقْرَأْتُهُ السَّلَامَ مِنْ مُوسَى وَ کُنْتُ مَعَهُ وَ عَلَّمَنِی سِفْراً مِنَ الْإِنْجِیلِ وَ قَالَ لِی إِنْ أَدْرَکْتَ مُحَمَّداً فَاقْرَأْهُ مِنِّی السَّلَامَ فَعِیسَى یَا رَسُولَ اللَّهِ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ فَقَالَ ص عَلَى عِیسَى رُوحِ اللَّهِ وَ کَلِمَتِهِ مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ السَّلَامُ وَ عَلَیْکَ یَا هَامُ لِمَا  بَلَّغْتَ السَّلَامُ فَارْفَعْ إِلَیْنَا حَوَائِجَکَ فَقَالَ حَاجَتِی أَنْ یُبْقِیَکَ اللَّهُ لِأُمَّتِکَ وَ یُصْلِحَهُمْ لَکَ وَ یَرْزُقَهُمُ الِاسْتِقَامَةَ لِوَصِیِّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَإِنَّ الْأُمَمَ السَّالِفَةَ إِنَّمَا هَلَکَتْ بِعِصْیَانِ الْأَوْصِیَاءِ وَ حَاجَتِی أَنْ تُعَلِّمَنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ سُوَراً مِنَ الْقُرْآنِ أُصَلِّی بِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ ع عَلِّمِ الْهَامَ وَ ارْفُقْ فَقَالَ هَامٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هَذَا الَّذِی ضَمَمْتَنِی [إِلَیْهِ‌‌]  فَإِنَّا مَعْشَرَ الْجِنِ‌‌ أُمِرْنَا أَلَّا نَتَّبِعَ إِلَّا نَبِیّاً أَوْ وَصِیَّ نَبِیٍّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا هَامُ مَنْ وَجَدْتُمْ فِی الْکُتُبِ وَصِیَّ آدَمَ قَالَ شَیْثٌ قَالَ فَمَنْ کَانَ وَصِیُّ نُوحٍ قَالَ سَامٌ قَالَ فَمَنْ کَانَ وَصِیُّ هُودٍ قَالَ یُوحَنَّا بْنُ حَنَانٍ ابْنُ عَمِّ هُودٍ قَالَ فَمَنْ کَانَ وَصِیُّ إِبْرَاهِیمَ قَالَ إِسْمَاعِیلُ وَ وَصِیُّ إِسْمَاعِیلَ إِسْحَاقُ قَالَ فَمَنْ کَانَ وَصِیُّ مُوسَى قَالَ یُوشَعُ بْنُ نُونٍ قَالَ فَمَنْ کَانَ وَصِیُّ عِیسَى قَالَ شَمْعُونُ بْنُ حَمُّونَ الصَّفَاءُ ابْنُ عَمِّ مَرْیَمَ قَالَ فَلِمَ کَانُوا هَؤُلَاءِ أَوْصِیَاءَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ لِأَنَّهُمْ کَانُوا أَزْهَدَ النَّاسِ فِی الدُّنْیَا وَ أَرْغَبَ النَّاسِ فِی الْآخِرَةِ  قَالَ فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی الْکُتُبِ وَصِیَّ مُحَمَّدٍ قَالَ هُوَ فِی التَّوْرَاةِ إِلْیَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ هَذَا إِلْیَا هَذَا عَلِیٌّ وَصِیِّی وَ أَخِی وَ هُوَ أَزْهَدُ النَّاسِ‌‌  فِی الدُّنْیَا وَ أَرْغَبُ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ فِی الْآخِرَةِ فَسَلَّمَ هَامٌ عَلَى عَلِیٍّ ع ثُمَّ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَهُ اسْمٌ غَیْرُ هَذَا قَالَ نَعَمْ هُوَ حَیْدَرَةُ فَعَلَّمَهُ عَلِیٌّ ع سُوَراً مِنَ الْقُرْآنِ فَقَالَ هَامٌ یَا عَلِیُّ یَا وَصِیَّ مُحَمَّدٍ ص أَکْتَفِی بِمَا عَلَّمْتَنِی مِنَ الْقُرْآنِ فِی صَلَاتِی قَالَ نَعَمْ قَلِیلُ الْقُرْآنِ کَثِیرٌ وَ جَاءَ هَامٌ بَعْدُ فَسَلَّمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وَدَّعَهُ وَ انْصَرَفَ فَلَمْ یَلْقَهُ حَتَّى قُبِضَ ص فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ الْهَرِیرِ تَرَاءَى لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا وَصِیَّ مُحَمَّدٍ إِنَّا وَجَدْنَا فِی کُتُبِ الْأَنْبِیَاءِ أَنَّ الْأَصْلَعَ وَصِیَّ مُحَمَّدٍ خَیْرُ النَّاسِ فَکَشَفَ ع عَنْ رَأْسِهِ مِغْفَرَهُ‌‌  وَ قَالَ أَنَا وَ اللَّهِ ذَاکَ یَا هَام‌‌.

نشانی روایت:

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم  ج‌‌1 ص 98 

الخرائج و الجرائح   ج‌‌2  ص856

إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات   ج‌‌1  ص211 

بحار الأنوار (ط - بیروت)  ج‌‌27 ص15 

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.